مسأله شر
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
کلیدواژه:خداوند، شرور،
خیر، دنیا.
پرسش:آیا خدایی که صاحب قدرت مطلق است، خدایی که خیر محض است، خدایی که هرگونه نقص و ضعف در او محال است، چرا عالَم را بهگونهای خلق نکرده که هیچ شرّی در آن نباشد؟ آیا چنین خدایی نمیتواند از بروز این همه شرّ مانند: سیل، زلزله،
بیماری و ... جلوگیری نماید؟ آیا میتوان وجود شرور را دلیلی بر محدودیت صفات عالیه الهی دانست؟
پاسخها:۱. نمیتوان گفت خداوند میتوانست عالَم را بهگونهای خلق نماید که هیچ شرّی در آن نباشد، بلکه خیر محض باشد؛ زیرا وجود شرّ و بلا، لازمه این عالم مادی است؛ چرا که پستی و بلندی، فقدان و دارایی از لوازم ضروری عالم مادّه است. زمانی میتوانیم بگوییم که در عالَم، شرّی نباشد که این عالَم را غیر مادّه فرض کنیم. نمیتوانیم بگوییم که هم عالم مادّه موجود باشد و هم وجود شرور و بلاها را در آن نفی کنیم، همچنان که نمیتوانیم بپرسیم چرا
آتش، غیر سوزنده خلق نشده است.
۲. شاید تصوّر نمک فی نفسه و بدون در نظر گرفتن غذاها، در نظر کسی مثبت جلوه داده نشود و همه از خوردن آن متنفّر باشند، اما همین نمک وقتی در کنار مجموعه واحد یک غذا فرض میشود، نه تنها تنفّری از آن وجود ندارد، بلکه همگان وجود نمک را در غذا ضروری میدانند. از اینرو، تحلیل وجود منفی شرور در عالم، از آنجا نشات میگیرد که مستقلاً و بدون ملاحظه مجموعه وجودی جهان در نظر گرفته شوند. پس اموری که در ظاهر، شرّ قلمداد میگردند میتوانند در کلّ،
خیر محسوب شوند.
۳. مشکلات و مصایبی که بر انسانها وارد میشوند از آن حیث که موجب عُسر،
حرج و سختی میشوند، به شرّیّت متّصف میگردند، اما از آن حیث که موجب تکامل و پرورش روح میشوند، خیر و کمال قلمداد میگردند. از اینرو، حکمت خداوند اقتضا میکند که برای رسیدن انسان به خیرهای برتر و اعلی، این مصایب و سختیها را در مسیر زندگی او قرار دهد.
۴. با مروری اجمالی بر
آیات قرآن و
روایات معصومان (علیهمالسلام)، روشن میشود که همه شرور و بلایا، دربردارنده حکمتی (ناظر به خیرات) از طرف خداوند متعال میباشند.
[ویرایش]
تعریف خاصّ از
خیر و
شرّ، پیشداوری خاصّی را در بحث شرّ وارد میکند. امّا مراد ما از شرّ در اینجا، گونهای خاصّ و تعریفی ویژه از شرّ نیست، بلکه شرّ را به همان معنایی فرض میکنیم که معنای آن روشن است و نیز اغلب در مصادیق آن اتّفاقنظر وجود دارد. بهطور خلاصه میتوان گفت: شرّ بهمعنای عامّ همان چیزی است، که نوعا کسی نسبت به آن رغبت نمیکند. در مقابل، خیر مورد میل و علاقه همگان میباشد. بسیاری از تعاریف درباره خیر و شرّ بیانگر تصویر مزبور از خیر و شرّ است؛ از جمله میتوان به تعریف
بوعلی سینا اشاره کرد که میفرماید: «خیر فی الجمله چیزی است که هر شیئی به آن اشتیاق و علاقه دارد؛ و آن وجود یا کمال وجود است ... امّا شرّ امر عدمی است، که ذاتی ندارد، بلکه عدم جوهر یا عدم کمالی برای
جوهر است.»
ملاّصدرا نیز میگوید: «خیر چیزی است که هر شیئی به آن اشتیاق و میل دارد و با آن سهمی از
کمال ممکن خود متحقّق میشود، اما در مورد شرّ حکما گفتهاند که آن ذاتی ندارد».
همچنین در دائرة المعارف روتلج آمده است: «شرّ نتیجه شدیدترین گناه اخلاقی ماست. شرّ تحمیل آسیب غیرعادلانه خطرناک روی احساس موجودات است. قتل، شکنجه، بردهگیری و ... بعضی از نمونههای شرّ هستند».
[ویرایش]
در یک تقسیم کلّی میتوان به سه نوع از شرور (از لحاظ حوزه وجودی آنها) اشاره نمود:
شروری که نتایج و آثار آفات، بلایا، رنجها و آلام طبیعی هستند؛ یعنی بلایایی که از طرف طبیعت بر
انسان عارض میشوند؛ بلایایی همچون زلزله، سیل، مرضهای کشنده، مرگ،
فقر و مانند آنها که از خارج، انسان را مورد تهدید قرار میدهند.
شروری که از طرف انسان بهطور اختیاری رخ میدهند؛ یعنی همان افعال ناشایست و معاصی که از انسانها صادر میشوند؛ همچون
ظلم،
خیانت، دزدی،
تکبّر، آدمکشی و هزاران عمل غیراخلاقی دیگر.
شرّی است که همه موجودات امکانی و مخلوقات خداوند به آن مبتلا بوده و قابل انفکاک از آنان نمیباشند و منظور از شرّ متافیزیکی، محدودیّت (و به تعبیر ملّاصدرا فقر وجودی) همه موجودات ممکن در مقابل کمال نامتناهی خداوند است. بهدلیل آنکه هر محدودیّتی نقص و ضعف بهشمار میآید و هر نقصی نیز مشمول شرور عالم است؛ از اینرو، محدودیّت، فقر و امکان وجودی، شرّ محسوب میشود. لازم به ذکر است که در بحث شرور، این قسم از شرّ مورد بررسی قرار نمیگیرد؛ زیرا محدودیّت وجودی لازمه خلقت و مقتضای طبیعت هر ممکن الوجودی است و کسانی که وجود شرور را در تضاد و یا در تناقض با وجود
خداوند میدانند، هرگز به نقص تکوینی خود و دیگران معترض نیستند؛ زیرا از نظر آنها میان هستی خداوند و نیز صفات عالیه او با ضعف وجودی و نقض تکوینی موجودات، منافاتی وجود ندارد.
[ویرایش]
همچنان که گفته شد، در این رویکرد، وجود شرور با صفات عالیه الهی در تضادّ میباشد؛ خدایی که خیرخواه محض است چگونه میتواند وجود این همه شرور را در عالم تحمّل نماید؟ و مهمتر آنکه، چرا به ایجاد آنها تن میدهد؟ از آن روی که خداپرستان، برای خداوند صفاتی نامتناهی و عالی از جمله قدرت مطلق، علم مطلق و خیرخواهی مطلق قایلند، چگونه بلایا، آفات و درد و رنجی را که از طرف چنین خدای کاملی، صادر میشود توجیه میکنند؟ شرور غیرموجّه و بدون حکمت، در نهایت به کرانمندی صفات عالیه الهی خواهد انجامید. متدیّنان میتوانند به یکی از این راه حلها پایبند شوند:
۱.
علم الهی را محدود پنداشته و به جهل خداوند در مصادیق شرور معتقد شوند.
۲. به محدودیّت قدرت الهی قایل باشند؛ به این معنا که جلوگیری از بروز شرّ خارج از حیطه قدرت خداوند باشد.
۳. خیریّت مطلق خدا را تنزّل داده و خیرخواهی الهی را در بلا و آفات، منتفی بدانند. در هر صورت، متدینّان نیز در قبال این مسئله به ارائه پاسخهایی پرداختهاند که در ذیل مهمترین آنها را ذکر و مورد بررسی قرار میدهیم. البته ذکر تنها برخی از پاسخها به معنای نبود پاسخهای دیگر نیست، بلکه در این نوشتار سعی شده فقط به پاسخهایی اشاره شود که بیشتر مورد توجه و بحث بودهاند.
[ویرایش]
چرا خداوند شرّ قلیل را ایجاد نمود؟ آیا بهتر نبود حتی بهاندازه کم هم شرّی وجود نمیداشت؟ در پاسخ باید بگوییم: نمیتوان گفت خداوند میتوانست عالَم را بهگونهای خلق نماید که هیچ شرّی در آن نباشد، بلکه خیر محض باشد؛ زیرا وجود شرّ و بلا، لازمه این عالم مادی است؛ چرا که پستی و بلندی، فقدان و دارایی از لوازم ضروری عالم مادّه است. زمانی میتوانیم بگوییم که در عالَم، شرّی نباشد که این عالَم را غیر مادّه فرض کنیم. نمیتوانیم بگوییم که هم عالم مادّه موجود باشد و هم وجود شرور و بلاها را در آن نفی کنیم، همچنان که نمیتوانیم بپرسیم چرا آتش، غیر سوزنده خلق نشده است.
استاد مطهری در اینباره میفرماید: «فرمول اصلی جهان آفرینش فرمول تضادّ است و دنیا جز مجموعهای از اضداد نیست. هستی و نیستی، بقا و فنا،
سلامتی و
بیماری، پیری و جوانی در این جهان توامند. تغییرپذیری ماده جهان و پدید آمدن تکامل، ناشی از تضادّ است. اگر تضادّ نمیبود، هرگز تنوع و تکامل رخ نمیداد و نقوشی جدید بر صفحه گیتی آشکار نمیشد. قابلیت مادّه از برای پذیرش صورتهای گوناگون و تضادّ صور با یکدیگر، هم عامل تخریب است و هم عامل ساختن، هم انهدام و ویرانی معلول تضادّ است و هم تنوّع و تکامل؛ زیرا اگر چیزی منهدم نمیشد، تشکّل تازه اجزا با یکدیگر و ترکیب و تکامل مفهوم نداشت. پس صحیح است که بگوییم: تضادّ منشا خیر و قائمه جهان است و نظام عالَم بر آن استوار است».
بنابراین خداوند در خلقت مادّه، حکمت عظیمی را دنبال میکند که تحقّق آن در هیچ عالم دیگری ممکن نبود. ترک این چنین خلقتی برابر است با ترک خیر کثیری که خود شرّی عظیم محسوب میشود.
[ویرایش]
تصوّر شرّ فی نفسه و بدون ملاحظه امور دیگر و در نگاه ابتدایی، مقبول طبیعت انسانی نیست و همواره
عقل آن را مذموم میپندارد. اما در مسئله شرّ، سؤال این است که چرا
خدا در نظام هستی شرّ را ایجاد نمود؟ نگاه ما به این مسئله باید نگاهی جامع و فراگیر باشد. ترسیم «نظام کلّ» در عالَم ذهن بسیاری از مشکلات را برطرف مینماید.
در این منظر، وجود واقعی تک تک اعضا، وجود عضوی و پیوسته آنان است و وجود انفرادی و استقلالی آنان، اعتباری محسوب میشود؛ زیرا همین وجود عضوی و پیوسته است که نقش آن را در نظام مجموعی معنا میبخشد. از اینرو، تحلیل وجود مثبت یا منفی اعضای یک مجموعه باید تحلیلی جامع و کلّنگرانه باشد. اگر نگرش، جامع باشد، دیگر موقعیت منفی انفرادی آن را نمیتوان در تحلیل مجموعی آن دخالت داد. بهطور مثال، شاید تصوّر نمک فی نفسه و بدون در نظر گرفتن غذاها، در نظر کسی مثبت جلوه داده نشود و همه از خوردن آن متنفّر باشند، اما همین نمک وقتی در کنار مجموعه واحد یک غذا فرض میشود، نه تنها تنفّری از آن وجود ندارد، بلکه همگان وجود نمک را در غذا ضروری میدانند. از اینرو، تحلیل وجود منفی شرور در عالم، از آنجا نشات میگیرد که مستقلاً و بدون ملاحظه مجموعه وجودی جهان در نظر گرفته شوند. پس اموری که در ظاهر، شرّ قلمداد میگردند میتوانند در کلّ،
خیر محسوب شوند. البته این پاسخ بهعنوان یک نظر، به لایب نیتس از فلاسفه قرن شانزدهم نیز نسبت داده شده است.
[ویرایش]
صفاتی که اشیا به آن متّصف میگردند، دو گونه متصوّر میباشند:
۱. آن صفات برای این اشیا، حقیقی هستند؛ یعنی اتّصاف موضوع به صفت، ذاتی است؛ بهعبارت دیگر، برای اتّصاف موضوع به صفت دخالت دادن هیچ امر دیگری
ضرورت ندارد و لازم نیست آن صفت را در مقایسه با موضوع دیگری، به این موضوع نسبت دهیم، بلکه ذات موضوع مستلزم چنین وصفی است. مثلاً، اتصاف انسان به حیات، حقیقی است و دیگر لازم نیست در تصوّر این وصف، انسان مردهای را نیز تصوّر کنیم، بلکه خود موضوع محقّق وصف است.
۲. آن صفات برای موضوع، غیرحقیقی و نسبی هستند؛ یعنی ذات موضوع مستلزم چنین وصفی نیست، بلکه این موضوع در مقایسه با موضوع دیگری، متّصف به چنین وصفی میشود. از اینرو، در مقایسه با موضوع ثالثی فاقد این وصف میشود. مثلاً، بزرگتر و یا کوچکتر بودن، یک وصف اضافی و نسبی برای اشیاست. ممکن است کتابی در مقایسه با کتابی دیگر، بزرگتر از آن باشد، ولی همین کتاب در مقابل کتاب دیگری، کوچکتر از آن باشد. از اینرو، وصف کمیّت از مقولات اضافه میباشد. شرّ و بدی نیز از اوصاف حقیقی اشیا نیستند؛ یعنی ذات وجودی چیزی، مقتضی شرّ و بدی نمیباشد، بلکه از اوصاف اضافی و نسبی هستند که در قیاس با موقعیّت خاصّی به موضوعات نسبت داده میشوند، در حالی که همین بدیها نسبت به موقعیّت دیگری
خیر و
کمال محسوب میشوند. مشکلات و مصایبی که بر انسانها وارد میشوند از آن حیث که موجب عُسر،
حرج و سختی میشوند، به شرّیّت متّصف میگردند، اما از آن حیث که موجب تکامل و پرورش روح میشوند، خیر و کمال قلمداد میگردند.
از اینرو، حکمت خداوند اقتضا میکند که برای رسیدن انسان به خیرهای برتر و اعلی، این مصایب و سختیها را در مسیر زندگی او قرار دهد.
[ویرایش]
آیا میتوان شرور را رهگذری برای وصول به خیرات معرّفی نمود؟ با مروری اجمالی بر
آیات قرآن و
روایات معصومان (علیهمالسلام)، روشن میشود که همه شرور و بلایا، دربردارنده حکمتی (ناظر به خیرات) از طرف خداوند متعال میباشند. در ذیل به برخی از حکمتهای شرور و بلاها (از دیدگاه
کتاب و
سنّت) اشاره میگردد:
چون
انسان در اثر
غفلت و فراموشی
یاد خداوند، مرتکب معصیت و
گناه میشود، از اینرو، برای خروج از غفلت، همواره به مذکِّری نیاز است تا در اثر توجّه به خداوند، انسان از معاصی فاصله بگیرد. در آیاتی از
قرآن کریم، یکی از عوامل مذکّر، مصایب و شدّتها معرّفی شده است:
«وَ لَقَدْ اَرْسَلنَا اِلَی اُمَمٍ مِّن قَبْلِکَ فَاَخَذْنَاهُمْ بِالْبَاْسَاء وَالضَّرّاء لَعَلَّهُمْ یَتَضَرَّعُونَ؛
ما به سوی امم سابق، پیغمبرانی فرستادیم، امّا آنان اطاعت نکردند؛ از اینرو، آنان را به بلا و
مصیبت مبتلا کردیم؛ شاید که آنها به درگاه خدا زاری کنند و
توبه نمایند.»
«وَ اِذا مَسّ الاِنسانَ ضُرٌّ دَعا ربّهُ مُنیبا اِلیه...؛
در این آیه شریفه، خداوند بهطور مطلق میفرماید: هرگاه که به انسان
فقر، مصیبت و سختی برسد، در آن حال، به
دعا و توبه میپردازد، امّا همین که
نعمت و ثروت به او عطا کند، خدایی را که از پیش میخواند، بکلی فراموش میکند.»
در آیه دیگری درباره
کافران میفرماید: «وَ لَنُذیقَنّهم مِن العَذابِ الادنی دونَ العذابِ الاکبَر لَعَلّهُم یَرجِعون؛
ما کافران را
عذاب نزدیکتر بچشانیم، غیر از آن عذاب بزرگتر و شدیدتر
قیامت؛ شاید که به سوی خدا بازگردند.» مراد از «عذاب ادنی» در آیه شریفه، همین مصایب و دردهاست، نه عذاب مرگ و نه عذاب اخروی؛ زیرا خداوند حکمت این عذاب را برگشت کافر به
رحمت الهی معرّفی میکند که با
مرگ حاصل نمیشود.
آیات دیگری از قرآن، مصیبتها و رنجها را نتایج سوء اعمال زشت انسانها برمیشمارند. از نظر این آیات، خداوند برای تکفیر گناهان برخی از مردم (به خاطر لطف به آنان) آنها را در همین
دنیا عذاب میکند: «وَمَا اَصَابَکُم مِّن مُّصِیبَةٍ فَبَِما کَسَبَتْ اَیْدِیکُمْ وَیَعْفُو عَن کَثِیرٍ؛
» در این آیه شریفه، خداوند متعال بلاها را به افعال اختیاری انسانها مرتبط میکند و آنها را آثار تکوینی اعمال افراد، میداند. همچنان که روایات بسیاری نیز حکمت بلاها را تکفیر گناهان معرّفی میکنند:
امام صادق (علیهالسّلام) میفرماید: «اِنّ العبدَ اِذا کَثُرت ذنوبُه ولَم یکُن عندَه مِن العَملِ مایُکفِّرُها، ابتَلاه بالحُزن لیُکفِّرَها؛
از آن روی که
عذاب آخرت بسیار سنگین و مشکل است، خداوند
مؤمنان (مورد علاقه خود) را در همین دنیا به شدّتها مبتلا میکند تا
کفّاره گناهان او باشد.»
امام صادق (علیهالسّلام) میفرماید: «اِنّ فی الجَنّهِ مَنزلَةٌ لایَبلُغها عبدٌ الاّ بالابتِلاء».
طبق آیات قرآن و روایات
اهلبیت (علیهمالسلام)، بسیاری از مشکلات و بلاها،
امتحان الهی بوده و بعضی از مقامات و موقعیّتها تنها بر اثر پیروزی در امتحان الهی و تحمّل مصایب و شداید حاصل میشوند. «وَ نَبْلُوکُم بِالشَّرِّ وَالْخَیْرِ فِتْنَةً وَ اِلَیْنَا تُرْجَعُونَ؛
»
«وَلَنَبْلُوَنَّکُمْ بِشَیٍْ مِّنَ الْخَوفْ وَالْجُوعِ وَنَقْصٍ مِّنَ الاَموالِ وَالانفُسِ وَالَّثمَرَاتِ وَبَشِّرِالصَّابِرِینَ؛
»
اولیای الهی و کسانی که مقرّب خداوندند، بیشتر به بلاها مبتلا هستند و بلکه طالب نزول مصیبتاند تا به واسطه آن به تکامل بیشتری دست یابند.
هر که در این بزم مقرّبتر است •••• جام بلا بیشترش میدهند
حضرت علی (علیهالسّلام) میفرماید: «اَلا و اِنَّ الشّجرة البرّیه اَصلَبُ عودا والرَّواتِعَ الخضرةَ اَرقّ جلودا».
حضرت علی (علیهالسّلام) انسان مبتلا به مشکلات را به درختان بیابانی تشبیه نموده که چوبشان سختتر است؛ یعنی انسانی که با مشکلات مبارزه کرده و در این شرایط رشد نموده باشد، ثمره ایمانی او در مقابل افرادی که زندگی را به خوشی و راحتی سپری میکنند بیشتر خواهد بود. در نتیجه، با توجّه به آیات و روایات مزبور و وجوهی که برای فلسفه بلاها و شرور ذکر شد، هیچ مصیبتی بدون حکمت و خیرخواهی الهی واقع نمیشود و در این قالبهاست که نسبی بودن شرور و توجیه شرّ در نظام کلّ معنا میشوند.
[ویرایش]
[ویرایش]
پایگاه اطلاعرسانی حوزه، برگرفته از مقاله «مسئله شر»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۹/۰۱/۱۹.