شرور و حکمت الهی
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
کلیدواژه:شرور، حکمت خداوند، جهان آفرینش، عالم ماده.
پرسش:پرسش این است که با توجه به رحمت گسترده، علم فراگیر و قدرت مطلقه
خدا، چرا و چگونه یک سلسله بدیها، ناملایمات، مصیبتها، بیماریها و بهطور کلی شرور در
جهان آفرینش راه یافته است؟ آیا خاستگاه این امور خود خداوند است و خدا خود آنها را آفریده است، یا خاستگاه اینها ذات طبیعت جهان مادی است و آفرینش آنها تبعی میباشد؟
در هر دو صورت یادشده وجود شرور در نظام آفرینش با صفات خداوند ناسازگار است، زیرا اگر بهگونه مستقیم از سوی خداوند آفریده شود با رحمت گسترده و خیرخواهی خداوند نمیسازد، و اگر لازمه جهان طبیعت است دراین صورت این پرسش مطرح میشود که آیا خداوند نمیدانست که آفرینش این جهان آمیخته و همراه با شرور است، یا میدانست اما نمیتوانست جهان دیگری عاری از این امور بیافریند؟ در صورت نخست، علم گسترده او و در صورت دوم قدرت مطلقهاش زیر سؤال میرود. پس راز راه یافتن شرور در نظام جهان چیست؟
پاسخها:۱. از مجموع سخنان فیلسوفان و متکلمان میتوان این نکته را بهدست آورد که این اشکال ناشی از عدم شناخت خداوند و ویژگیهای او، عدم شناخت عالم ماده و ویژگیهای آن، و عدم شناخت ابعاد مادی و فرامادی حوادث ناگوار است. اگر نیک به
عالم ماده بنگریم مییابیم که لازمه، عالم ماده علاوه بر محدودیت وجودی، تضاد و تزاحم است؛ در این عالم ماده که پدیدهها و حوادث آن، ناشی از حرکت، تغییر اجزا و نفوذ اشیا در یکدیگر است هر چیزی علتی دارد و این علتها موجب پدید آمدن وضعیتهایی در عالم ماده میشود که در این وضعیتها برخی از امور از بین میرود یا جابجا میشوند؛
۲. در این اشکال به بخشی از حقیقت توجه میکنید و حقایق دیگری را نادیده میگیرید؛ حقایقی مثل اینکه واقعیت عالم ماده نسبت به آخرت مثل نسبت عالم خواب نسبت به بیداری است، انسانها در عالم ماده از طریق بروز دادن استعدادهای خود در قبال این حوادث به تکامل و درجات عالی انسانی میرسند، انسان دردمند در قبال این مصایب پاداشهایی بیکران دریافت خواهد کرد، انسانی که نتواند استعدادهای کمالی خود در قبال این حوادث را به فعلیت برساند از نعمتهای بیانتهای بهشتی بینصیب خواهد بود.
۳. اگرچه آلام، زندگی طبیعی انسان و حیوان را تلخ و دشوار میسازد و از اینجهت شر است، ولی فواید و آثار مثبت و مطلوبی بر آنها مترتب میگردد که حکیمانه بودن آنها را موجه و مدلل میکند.
[ویرایش]
یکی از چالشهای مهم و دیرین درباره
ایمان به خدای یگانه، دانا، توانا، حکیم و خیرخواه مربوط به شرور در عالم طبیعت است. گروهی چنین حساب کردند که آفریننده خوب و نیکخواه، بدها را نمیآفریند، به همینجهت برخی وجود شر و رنج در جهان را دلیل بر محدودیت خدا در صفت علم یا قدرت یا هر دو دانسته و آن را ایرادی پاسخناپذیر در اعتقاد به خدای خیرخواه نامتناهی با قدرت مطلقه تلقی کردهاند و برخی چنین نتیجه گرفتند که جهان دو آفریدگار دارد: آفریدگار خوبیها و آفریدگار بدیها.
فیلسوفان و متکلمان
مسلمان در پاسخ این پرسش تلاش و تکاپوی زیادی کردهاند. از مجموع سخنان آنان میتوان این نکته را بهدست آورد این باورهای غلط ناشی از عدم شناخت خداوند و ویژگیهای او، عدم شناخت عالم ماده و ویژگیهای آن، و عدم شناخت ابعاد مادی و فرامادی حوادث ناگوار است.
اگر نیک به
عالم ماده بنگریم مییابیم که لازمه، عالم ماده علاوه بر محدودیت وجودی،
تضاد و
تزاحم است؛ در عالم ماده موجودات از یکدیگر تغذیه میکنند، دائماً در حال تغییرند، تولد و
مرگ دارند، سلامتی و بیماری دارند، گاه اجزایی از شیئی جدا میشود یا چیزی به آن اضافه میشود که موجب درد و رنج آن میشود، گاه لازم است برای نجات از آسیب از یک یا چند مزیت دیگر چشم پوشی شود؛ در این عالم ماده که پدیدهها و حوادث آن، ناشی از حرکت، تغییر اجزا و نفوذ اشیا در یکدیگر است هر چیزی علتی دارد و این علتها موجب پدید آمدن وضعیتهایی در عالم ماده میشود که در این وضعیتها برخی از امور از بین میرود یا جابجا میشوند؛ آتش میسوزاند، چاقو میبرد و عالم ماده با همین ویژگیهایی که دارد جذاب است؛ جوانی و پیری دارد، غم و شادی دارد، زیبایی و زشتی دارد. اگر همواره در عالم ماده تولد بود و شروع، بدون آنکه مرگی باشد و پایان، تولدهای آنهم آنقدر شیرین و لذت بخش نبود.
کسانی که برای
تدبیر این عالم هیچ نقشی برای خداوند قائل نیستند بیهیچ تناقضی با همین تصویر ساده از عالم ماده که بیان شد زندگی میکنند و معتقدند انسان در کرهای خاکی میزید که دارای این ویژگیهاست و باید تلاش کند در زندگی خود کمترین آسیب را از این تغییر و تحولات متحمل شود. انسان باید بداند که از برخی ویژگیها و حوادث در این عالم ماده مثل پیری و مرگ نمیتواند جلوگیری کند و باید آنها را بپذیرد و سعی کند تا با تغییر در نگرش خود تحمل آن را آسان کند. بنابراین شرور از لوازم عالم طبیعت است و پیرایش آن از شرور ناممکن است، زیرا منشا شرور انفعال و تاثیرپذیری موجودی از موجود دیگر است و از خواص موجودات عالم طبیعت (عالم جسم و جسمانیات) میباشد.
اما کسانی که تدبیر عالم را بهدست خدا میبینند از آنجا که خداوند را خیرخواه مطلق و بینهایت مهربان میدانند دچار یک تناقض پنداری میشوند که چگونه ممکن است خداوندی با مهربانی بیکران نسبت به بندگان خود، آنها را دچار بیماریها و بلایای سخت کند یا تحمل دیدن دردها و رنجهای آنها را داشته باشد؟ مادری که مهربانی او قابل مقایسه با مهربانی خداوند نیست نمیتواند درد کشیدن فرزندان خود را تحمل کند اما خدایی که معتقدیم از این مادر مهربانتر است در حالیکه قادر است دردهای آن بیمار را کم کند کاری برای او انجام نمیدهد؟
اولین پاسخ به این سوال آن است که خداوند این عالم ماده را با همین ویژگیهایی که میبینیم خلق کرده است و همانطور که در نگاه غیرالهی به عالم ماده هر چیزی ناشی از اسبابی است که اقتضائات خود را دارد و موجب پدید آمدن وضعیتهایی در عالم میشود که گاه برای ما انسانها مطلوب نیست، در نگاه الهی نیز تبعیت حوادث از اسباب مادی نفی نمیشود بلکه با تبیینی دقیقتر ابعاد وسیعتر و روشنتری از این پدیدهها شناسایی میشود. پس در این میان هیچ مشکلی وجود ندارد؛ چگونه است که اگر فرض کنیم که عالم تحت تدبیر خداوند نیست همه حوادث توجیه علمی و مادی خود را دارند و بهراحتی هم قابل پذیرش است اما
همین که میگوییم خدای مهربان قادر مطلقی وجود دارد که این جهان را آفریده و تحت تدبیر دارد، تبیین و توضیح این حوادث دچار اشکال میشود؟ این تبیین با آنچه در نگاه متعالی
اسلام و دیگر ادیان آسمانی، درباره حوادث این عالم گفته شده کاملا هماهنگ است که همه آنها را در عین اینکه ناشی از عوامل و اسباب طبیعی و مادیات میداند که تحت تسخیر خداوند متعال است؛ بهگونهای هم فعل و انفعالات مادی در آن پذیرفته میشود و هم همه این فعل و انفعالات را تحت تدبیر خداوند همهدان و همهتوان است.
[ویرایش]
ممکن است کسی بگوید سوال همین جاست و تناقض همینجا پیش میآید چگونه خداوند مهربان بینهایت میتواند این کارهای نامهربانانه را با بندگان خود، حتی با کودکان بیگناه داشته باشد؟ چگونه خداوند با آن ویژگیهایی که ما از او میشناسیم میتواند چنین برخوردی با بندگان خود داشته باشد؟ برای یافتن پاسخ این سوال لازم است وسعت دید خود را به آنچه خداوند متعال میبیند نزدیک کنیم، به این موارد دقت کنید:
۱. واقعیت عالم ماده بر اساس اطلاعات خداوند متعال نسبت به
آخرت مثل نسبت عالم خواب بیداری است «النَّاسِ نِیَامٌ فَاِذَا مَاتُوا انْتَبَهُوا»
بهگونهای که وقتی ما به عالم بیداری وارد میشویم اگر وضعیت نیکویی در بیداری داشته باشیم هیچ اهمیتی ندارد که در عالم خواب چه دیدهایم.
۲. بر اساس اطلاعات خداوند متعال، انسانها در عالم ماده از طریق بروز دادن ظرفیتها و استعدادهای خود در قبال حوادثی که در زندگی خود تجربه میکنند به تکامل و درجات عالی انسانی می رسند...
۳. بر اساس اطلاعات خداوند متعال هر رنج و ناراحتی که انسان تجربه میکند میتواند پاداشی بسیار بزرگ و تصور ناپذیر داشته باشد تنها به شرط آنکه در واکنش به آن از مسیر
انسانیت و
بندگی خداوند خارج نشود؛ پاداشی که اگر آن انسان دردمند از آن آگاهی داشته باشد حاضر است تمام عمر خود را در رنج و سختی به سر ببرد. لَو یَعلَمُ المُومِنُ مَا لَهُ مِنَ الاَجرِ فِی المَصَائِبِ لَتَمَنَی اَنَهُ قُرضَ بِالمَقَارِیضُ.
۴. بر اساس اطلاعات خداوند متعال اگر انسان نتواند ظرفیتها و استعدادهای کمالی خود را به فعلیت برساند از نعمتهای بیانتها و غیرقابل تصور بهشتی در عالم آخرت بینصیب خواهد بود.
اینها فقط بخشی از اطلاعاتی است که ما از مبنای اراده خداوند متعال درباره حوادث این عالم میدانیم اما با همین اطلاعات کم، از هر کسی سوال کنیم که آیا با فرض وجود این اطلاعات (یعنی با توجه به این ویژگی که نسبت این عالم به آن به عالم آخرت مثل نسبت عالم خواب به بیداری است و وقتی ما به عالم بیداری وارد میشویم اگر وضعیت نیکویی داشته باشیم هیچ اهمیتی ندارد که در عالم خواب چه دیدهایم، بهویژه اینکه قرار باشد با آنچه انسان در خواب میبیند به بهشتی با آن ویژگیها که میدانیم دست پیدا کند و ...) وارد آمدن این بلاها و دردها در مقابل آنچه قرار است به او برسد مهروزانه و حکیمانه است یا خیر؟ خواهد گفت وارد آمدن بلاها ورنجها در زندگی دنیوی نهتنها منافاتی با رحمت و مهربانی خداوند ندارد بلکه نشان دهنده رحمت و مهربانی
خداوند است که ما را در عالمی شبیه عالم خواب به تکامل میرساند و از این طریق نعمتهای بیکران
عالم آخرت را نصیب و روزی ما میکند.
اگر بخواهیم پاسخ دقیقتر این مسئله را بیابیم باید بدانیم که در نگاه متعالی ادیان، انسان در این دنیا بدون دلیل آفریده نشده است بلکه ورود انسان به این عالم ماده تابع اهدافی بوده است که وجود همه این حوادث را در زندگی انسان را توجیه میکند؛ انسان قرار است در این دنیا آزموده شود و مواد این آزمون خوبیها، بدیها، سختیها، راحتیها، لذتها و دردها بهدست آوردنها و از دست دادنها است؛ خداوند قصد دارد از طریق وارد کردن انسان به این دنیا و مبتلا کردن انسان به نعمتها و دردهای آن، انسان را بیازماید تا افراد شایسته بهشت و نعمتهای تمام نشدنی و بیانتهای بهشتی از افراد ناشایست جدا شود.
[ویرایش]
اما فارغ از همه این نکات باید توجه داشت که اگرچه آلام، زندگی طبیعی انسان و حیوان را تلخ و دشوار میسازد و از اینجهت شر است، ولی علاوه بر اینکه وجود آنها نسبت به لذات و خیرات اندک است، فواید و آثار مثبت و مطلوبی بر آنها مترتب میگردد که حکیمانه بودن آنها را موجه و مدلل میکند؛ برخی از این فواید عبارتند از:
۱. درد برای انسان و حیوان نقش زنگ خطر و علایم هشدار دهنده را ایفا میکند و او را برای حفظ سلامتی خود برمیانگیزد، لذا بیماریهایی که با درد همراه نیستند، از بیماریهایی که با درد همراهاند خطرناکترند.
صدرالمتالهین در چند مورد این فایده آلام را یادآور شده است.
۲. آلام و ناملایمات در رشد و تکامل علم و دانش انسان نسبت به عالم طبیعت نقش مهمی دارد، زیرا انسان را به شناخت آفات و ناملایمات و راه رفع و دفع آنها بر میانگیزد.
۳. تحمل دردها و ناملایمات به انگیزه ایمانی، انسان را به مقام
صبر، رضا و تسلیم نایل میسازد و پاداشهای عظیم و جاویدان اخروی را نصیب وی میکند.
حکیم سبزواری در مواردی این فایده آلام را بیان کرده است.
در آیات و روایات بر اینمطلب بسیار تاکید شده است. خداوند برای تربیت و پرورش جان انسانها دو برنامه تشریعی و تکوینی دارد و در هر دو برنامه شداید و سختیها را گنجانده است: در برنامه تشریعی، عبادات را فرض کرده و در برنامه تکوینی، مصائب را در سر راه بشر قرار داده است.
روزه،
حج،
جهاد،
انفاق،
نماز، شدایدی است که با تکلیف ایجاد گردیده و صبر و استقامت در انجام آنها موجب تکمیل نفوس و پرورش استعدادهای عالی انسانی است. گرسنگی، ترس، تلفات مالی و جانی شدایدی است که در تکوین پدیده آمده است و بهطور قهری انسان را در برمیگیرد.
۴. مرگ یکی از فراگیرترین و تلخترین حوادث عالم طبیعت است، ولی این پدیده ناگوار فواید مهمی را در بر دارد. فایده آن برای کسی که میمیرد این است که او را از زندگی دنیوی که در معرض آفات و محنتها است رها میسازد و فایده آن برای دیگران این است که اگر مرگ نبود، فزونی جمعیت عرصه زندگی را تنگ ساخته و زندگی بشر را ناممکن مینمود.
در حدیثی که از
امام صادق روایت شده آمده است که برخی از امتهای گذشته از پیامبر خود خواستند تا از خداوند بخواهد
مرگ را از آنان بردارد. آن پیامبر دعا کرد و دعای او مستجاب شد و مرگ از آنان برداشته شد. در نتیجه نسل آنان زیاد و جریان زندگی مختل گردید، زیرا هر فردی جز به رسیدگی به وضع پدران و نیاکان فرسوده و از کار افتاده خود فرصت انجام هیچ فعالیت سازندهای را نداشت. بدینجهت از پیامبر خود خواستند تا از خداوند بخواهد که بار دیگر قانون مرگ را در مورد آنان اجرا کند.
۵. انسانها در قبال یکدیگر مسئولیت دارند و با وارد آمدن درد و رنج بهکسی، دیگران موظفاند که به یاری او بشتابند بهگونهای که اگر در انجام این وظیفه خود کوتاهی کنند، خداوند متعال ایشان را مجازات خواهد کرد؛ بنابراین ابتلای دیگران به مصائب، محل امتحان بقیه انسانها در این حوادث است.
[ویرایش]
[ویرایش]
دکتر عبدالله فتحی هیئت علمی گروه فلسفه موسسسه امام خمینی (رحمةاللهعلیه).